زندگی؛ شعری‌ست ناب، چون سروده های عاشقانه‌ی سعدی و غزلیات دلنشین مولانا

زندگی؛ شعری‌ست ناب، چون سروده های عاشقانه‌ی سعدی و غزلیات دلنشین مولانا

صفحه شعر و ادبیات، برگزیده ناب ترین شعرهای شعرای ایرانی
زندگی؛ شعری‌ست ناب، چون سروده های عاشقانه‌ی سعدی و غزلیات دلنشین مولانا

زندگی؛ شعری‌ست ناب، چون سروده های عاشقانه‌ی سعدی و غزلیات دلنشین مولانا

صفحه شعر و ادبیات، برگزیده ناب ترین شعرهای شعرای ایرانی

معشوقه به سامان شد تا باد چنین بادا - مولانا




معشوقه به سامان شد، تا باد چنین بادا!

کفرش همه ایمان شد، تا باد چنین بادا!


ملکی که پریشان شد از شومی شیطان شد

باز آنِ سلیمان شد، تا باد چنین بادا!


یاری که دلم خستی در بر رخ ما بستی

غمخواره‌ی یاران شد، تا باد چنین بادا!


هم باده جدا خوردی، هم عیش جدا کردی

نک سرده مهمان شد، تا باد چنین بادا!


زآن طلعت شاهانه زآن مشعله‌ی خانه  

ادامه مطلب ...

آب منم تاب منم شاعر مهتاب منم - مولانا



آب منم ، تاب منم ، شاعر مهتاب منم

شورتویی ، شعرتویی ، عاشق بی تاب منم


رام تویی ، کام تویی ، عاشق این جام تویی

دار تویی، یار تویی ، عاطفه ی ناب منم


زخمه ی این ساز تویی ، زمزمه ی راز تویی

شاهد پرواز تویی ، حلقه ی این باب منم


ای تن دریایی من ، عشوه ی رویایی من  

ادامه مطلب ...

فکر کن وقت تماشای تو باران بزند


فکر کن وقت تماشای تو باران بزند شعر ناب شعر عاشقانه شعر زیبا

فکر کن وقت تماشای تو باران بزند
چِک چِک چتر تو در گوش خیابان بزند

نفسم حبس شود عشق تو جرمم باشد
ابر بین من و تو میله ی زندان بزند

هیجان دارم و در سینه دلم می کوبد
در ویران شده بگذار فراوان بزند

برگ سبزی ست بیا تحفه ی درویش کن این 
ادامه مطلب ...

ای مرغ سحر - دهخدا





ای مرغ سحر! چو این شب تار
بگذاشت ز سر سیاهکاری،
وز نفحه ی روح بخش اسحار
رفت از سر خفتگان خماری،
بگشود گره ز زلف زرتار
محبوبه ی نیلگون عماری،
یزدان به کمال شد پدیدار
و اهریمن زشتخو حصاری ، 
ادامه مطلب ...

خیز و به ناز جلوه ده قامت دلنواز را - وحشی بافقی




خیز و به ناز جلوه ده قامت دلنواز را

چون قد خود بلند کن پایهٔ قدر ناز را


عشوه پرست من بیا، می زده مست و کف زنان

حسن تو پرده گو بدر پردگیان راز را


عرض فروغ چون دهد مشعلهٔ جمال تو

قصه به کوتهی کشد شمع زبان دراز را


آن مژه کشت عالمی، تا به کرشمه نصب شد 

ادامه مطلب ...

دل و جانم به تو مشغول و نظر در چپ و راست - سعدی




من چرا دل به تو دادم که دلم می‌شکنی
من چه کردم که نگه باز به من می‌نکنی؟!

دل و جانم به تو مشغول و نظر در چپ و راست
تا ندانند حریفان که تو منظور منی

دیگران چون بروند از نظر از دل بروند 
ادامه مطلب ...

من از کجا پند از کجا، باده بگردان ساقیا - مولانا



من از کجا پند از کجا، باده بگردان ساقیا

آن جام جان افزای را، برریز بر جان ساقیا


بر دست من نِه جام جان، ای دستگیر عاشقان

دور از لب بیگانگان، پیش آر پنهان ساقیا


نانی بده نان خواره را، آن طامع بیچاره را

آن عاشق نانباره را، کنجی بخسبان ساقیا


ای جانِ جانِ جانِ جان، ما نامدیم از بهر نان 

ادامه مطلب ...

دوبیتی، رباعی - مولانا عطار ابوسعید ابوالخیر

یا رب به محمد و علی و زهرا

یا رب به حسین و حسن و آل‌عبا


کز لطف برآر حاجتم در دو سرا

بی‌منت خلق یا علی الاعلا


ابوسعید ابوالخیر

**********

*******


عاشق همه سال مست و رسوا بادا

دیوانه و شوریده و شیدا بادا


با هشیاری غصهٔ هرچیز خوریم

چون مست شویم هرچه بادا بادا


مولانا

**************

**********


ای دوست به دوستی قرینیم ترا

هرجا که قدم نهی زمینیم ترا


در مذهب عاشقی روا کی باشد 

ادامه مطلب ...